آرزوهای ژولیده شده


دیگر خبری از فریادهای بهار

در زیر بارش زیبای باران

با وزش آهسته ی باد 

و تابش خورشید در پشت ابر نیست.‌

آخرین شاخه ی یاس و نسترن نیز شکست.‌

****

من با بهار به آرزوهای ژولیده رسیده ام.‌

آرزوهایی که مرهم آواز پرندگان مهاجرند.

من از افق های دور پیدا شده ام. 

من زاییده ی دشت و خورشیدم. 

زادگاهم شهری گمشده است. 

و در آن اتفّاق های ناگوار جاری است.‌

****

من زورقی شکسته ام. 

بی بادبان، بی پارو

و همواره با موج دریا پیش می روم.‌

پدرم مرد حرف است و هنر

مادرم سرچشمه ی خورشید و نور

و من زاییده ی دشت و خورشیدم.

****

راستی؟ 

زادگاه ناله ی بهار کجاست؟ 

گلبرگ های پژمرده شده؟ 

آرزوهای ژولیده شده؟ 

یا ماکیانِ از خود گریخته؟ 

****

گل ها از باد شکایت کردند. 

و من رنج عشق را 

در حفره های تنم می بینم. 

چشم هایم بسته است. 

راست می گفت خدا؛

_ در این کوچه کسی راه به جایی نبرد. 

****

خورشید در آتش سوخت. 

کاری ندارم جز اینکه چشم هایم را باز کنم.

و از تو بنگارم. 

هیچ اندوهی نیست.

اینجا سبز است. 

دل هست، عشق هست، بهار هست.‌

اینجا زادگاه فصلی است که

د و س ت ش دارد دلم.

محبوبه باقری


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

online store آموزش بورس (وینکس های جادویی ) :)my World دستگاه تست قند جديد-ساعت تست قند- ساعت مچي تست قند خون-ساعت مچي شورای دانش آموزی مدرسه بنت الهدی داروخانه آنلاین هایتونیکس آرشیو برترین فیلم های سینمایی جهان با لینک مستقیم Sany Movie ترجمه کتاب it استفن کينگ الحدید